من و روانشناسم

ساخت وبلاگ
تو این قاراشمیش و اوضاع از هم پاشیده و روح از هم دریده و .... اینكه میتونم با یكی حرف بزنم و اون دركم كنه بپذیره منو كمكم كنه راهنماییم كنه به جا و به موقع سرزنشم كنه تشویقای مناسب و قشنگ داشته باشه و اینكه خودش با دكترم حرف بزنه  ....

میتونم بگم اگرچه گاهی خیلی سخته اعترافام بهش و حرف زدن از ی سری چیزا... ولی بهترین ساعتای عمرم تو اون اتاقه. 

بهش وابسته نیستم (نمیدونم شایدم هستم. اما اون تعریفی كه ایشون اراعه داد میگه من وابسته نیستم) ولی امنیت رو احساس میكنم.

قبل از رفتن به اونجا همیشه اضطراب دارم اما اضطرابم ناشی از اینه كه نكنه من لیاقت این حجم از خوبی رو نداشته باشم.... گاهی فكر میكنم كه دارم زحمتاشو هدر میدم . ولی بخدا من تلاشمو میكنم. به قول خودش من همون جلسه اول گفتم كه من میخوام كه خوب بشم.

خلاصه اینكه اون دقیقا همون كسیه كه من تو ذهنم به عنوان یك روانشناس خوب تصور میكردم. بی شك اینم از همون معجزه های آهسته زندگیمه.

یك روانشناس بد ممكنه همه چی رو به گند بكشه (تجربه شو داشتم) ولی یك روانشناس خوب میتونه كمكت كنه بهترین احساسات رو داشته باشی و زندگیت بیشتر از همیشه آرامش داشته باشه.

من هنوز خوب نشدم...خیلی راه دارم تا خوب شدن و الان میتونم بگم تو بدترین و سیاه ترین روزام هستم اما میدونم كه میتونم با روانشناسم درموردشون حرف بزنم و همچنین اون با حرفاش كمكم كرد كه بتونم به ادامه دادن زندگیم فكر كنم....

تکیه گاه واژه ها...
ما را در سایت تکیه گاه واژه ها دنبال می کنید

برچسب : روانشناسم, نویسنده : manvaman15a بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 22:22